شنبه 6 مرداد 1386

امروز ساعت 8 از خواب بيدار شديم و صبحانه خورديم و آخرين جلسه را كه تا نماز ظهر طول كشيد برگزار كرديم.بعد از نماز ظهر و عصر و ناهار چند گروه شديم.گروه ما مشغول آماده سازي حسينيه براي بچه هاي گروه بعدي جهادي (دبيرستان سبحان) شد. من و محسن رادمنش مشغول تعويض و تعمير روشنايي دستشويي ها ي حسينيه شديم كه اين كار به دليل نبود امكانات تا اذان مغرب طول كشيد.بعد از اتمام كار نماز را با بچه هاي گروه سبحان به جماعت خوانديم و بعد هم شام را با هم خورديم و بعد با خداحافظي با      بچه هاي روستا (مهدي و مصطفي و محمود و .... ) به سمت مشهد براه افتاديم.

يكشنبه 7 مرداد 1386

ساعت 6 صبح بود كه به مشهد رسيديم. ابتدا به دانشگاه  تربيت معلم فردوسي رفتيم كه به علت  دوربودن از حرم و با تلاش حاجي حسيني به حسينيه اي در چهار راه شهدا نقل مكان كرديم. فكر كنم تا ساعت 7 وقت داشتيم كه تو مشهد باشيم.اول رفتيم سراغ كافي نت. چون امروز روز انتخاب واحد بود. البته من به داداشم سفارش كرده بودم ولي حالا خودم هم دوباره سري به سايت دانشگاه زدم و واحدهام رو گرفتم. بعد گوشي رو بردم چند مغازه .اما نتيجه اي نگرفتم. نماز ظهر و عصر رو در حرم خواندم و براي ناهار به حسينيه برگشتم. بعد از ناهار هم كمي خرت و پرت خريدم و بعد از نماز مغرب و عشا به حسينيه برگشتم. يادم نيست كه شام رو تو قطار خورديم يا تو حسينيه . اما به هر ترتيبي بود ساعت 7 به سمت تهران براه افتاديم.