اردوي جهادي(راههاي بي پايان) – قسمت آخر

بعد از مسافرت جهادي هم همايشي درتالار ابن سينای دانشگاه تهران (بخاطر داداشم - تالار ابن سینای دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران) برگزار شد كه در آن مراسم هم شركت داشتيم.(هفتم و هشتم آذر ۱۳۸۶) اینم چندتا عکس از این همایش.

 

ادامه نوشته

اردوي جهادي(راههاي بي پايان) – قسمت 14

دوشنبه 8 مرداد 1386

توي كوپه ي برگشت با پرويز ، محمد گودرزي ، ايمان  اسدي ، حسن حيدر بيگي ، محمد سميعي بوديم. چون شب وفات حضرت زينب بود كمي عزاداری کردیم .براي نماز صبح هم كه  ........

ادامه نوشته

اردوي جهادي(راههاي بي پايان) – قسمت 13

شنبه 6 مرداد 1386

امروز ساعت 8 از خواب بيدار شديم و صبحانه خورديم و آخرين جلسه را كه تا نماز ظهر طول كشيد برگزار كرديم.بعد از نماز ظهر و عصر و ناهار چند گروه شديم.گروه ما مشغول آماده سازي.........

ادامه نوشته

اردوي جهادي(راههاي بي پايان) – قسمت 12

جمعه 5 مرداد 1386

امروز بعد از نماز صبح خوابيديم و بعد از بيدار شدن در ساعت 8 صبحانه را خورديم. تعدادي از بچه ها دوباره به روستاي معصوم آباد رفتند  و بقيه هم براي تزئين حسينيه ماندند. ما براي تزئين حسينيه به حسينيه رفتيم(براي جشن ولادت امام علي (ع)). از قضا قرار بود...........

ادامه نوشته

اردوي جهادي(راههاي بي پايان) – قسمت 11

پنجشنبه 4 مرداد 1386 (آخرين روز كاري)

امروز براي نماز صبح هم بيدار نشدم و متأسفانه نماز صبحم قضا شد. صبح ساعت 7 بيدار شديم و صبحانه خورديم. اول قرار بود بريم روستاي بمرود  ولي بعلت آماده نبودن پروژه با بقيه گروهها رفتيم معصوم آباد(3-4 كيلومتري مرز). امروز .......

ادامه نوشته

اردوي جهادي(راههاي بي پايان) – قسمت 10

سه شنبه 2 مرداد 1386

بازهم مثل روزهاي قبل عازم مهمانشهر شديم. اين بار من تو گروه نادر اسدي بودم(س.م.ا حيدر) و كارمون هم پي ريزي مسجد بود. بچه ها ديروز پي ريزي خانه عالم رو تمام كرده بودند. برنامه ديگري كه امروز داشتيم .........

ادامه نوشته

اردوي جهادي(راههاي بي پايان) – قسمت 9

دوشنبه 1 مرداد 1386

امروز در حاليكه درون ميني بوس براي رفتن سر كار آماده بوديم ، محمد منصوري گفت كه امروز تو گروه فرهنگي هستي همراه با مرتضي غلامي و هادي نجفي و بايد به روستاي اردكول بري.(روستاي اردكول روستاي زيبايي بود  و در کوهپایه قرار  داشت.حدودا 500 نفر جمعيت.......

ادامه نوشته

اردوي جهادي(راههاي بي پايان) – قسمت 8

يكشنبه 31 تير 1386

فكر كنم از امروز بود كه شروع به پي ريزي كرديم. چيز زيادي يادم نمي آيد.امروز دور دوم بازيها برگزار شد و تيم ما (حاج آقا حسيني- محمد گودرزي(به جاي عباس)-علي نيكبخت- مهدي فرامرزي)تيم جنازه ها را برد.اين آخرين بازي بود و ما ديگر اين مسابقات رو ادامه نداديم.

ادامه نوشته

اردوي جهادي(راههاي بي پايان) – قسمت 7

شنبه 30 تير 1386

امروز بعد از بيدار شدن براي نماز دوباره خوابيديم و ساعت 7 بيدار شديم و صبحانه خورديم و بسمت منطقه اي بنام تجنود براه افتاديم. راه خيلي دور و درازي داشتيم. از شاهرخت.......

ادامه نوشته

اردوي جهادي(راههاي بي پايان) – قسمت 6

پنج شنبه 28 تير 1386

چون اين خاطره ها رو دقيقا يك هفته بعد مي نويسم جزئياتش را به ياد نمي آورم . كارهاي پنجشنبه هم مثل روزهاي قبل بود ، به اضافه حضور ..........

ادامه نوشته

اردوي جهادي(راههاي بي پايان) – قسمت 5

چهار شنبه 27 تير 1386

امروز هم مثل تمام روزهاي جهادي ساعت 3:45  از خواب بيدار شديم و بعد از نماز و دعاي عهد و نرمش صبحگاهي و صبحانه به سمت محل كار  به راه افتاديم. امروز چون راننده ماشين عجله داشت ديگه مراسم صبحگاه هم برگزار نشد. امروز هم مثل روز اول تو گروه مردان عنكبوتي .........

ادامه نوشته

اردوي جهادي(راههاي بي پايان) – قسمت 3

دوشنبه 25 تير 1386

طبق جلسه ديشب ساعتها رو يك جلسه جلو كشيديم و طبق برنامه ساعت 3:45 بيدار باش بود.(اگه یادتون باشه اون سال ساعتها رو جلو نکشیدند)

 برنامه

بعد از نماز صبح و دعاي عهد نرمش صبحگاهي را انجام داديم وبعد از .....

ادامه نوشته

اردوي جهادي(راههاي بي پايان) – قسمت 2

اردوي جهادي(راههاي بي پايان) – قسمت 2

يكشنبه 24 تير 1386

طرفاي ساعت 3 بود كه به مشهد الرضا  رسيديم و در حاليكه سوار قطار بوديم یه لحظه گنبد طلايي حرمش زينت بخش چشمانمان شد. بعد از خواندن نماز و دقايقي معطلي در ايستگاه  مشهد به علت نيامدن اتوبوسهايي كه قرار بود از  .....

ادامه نوشته

اردوي جهادي(راههاي بي پايان)- قسمت ۱

شنبه 23 تير 1386

امروز ساعت شش و نيم بيدار شدم و بعد از صبحانه و خداحافظي با پدر و مادرم وداداش و خواهرم به سمت دانشگاه براه افتادم. ساعت 11 بود كه به دانشگاه رسيدم. قرارمون ساعت 1 بود. اول سري به دانشكده زدم ، ولي نمره اي رو كه منتظرش بودم رو هنوز نزده بودند. بعد رفتم بسيج دانشجويي و .....

ادامه نوشته

یاد دوران

امروز داشتم به گذشته فکر میکردم. به دوران دانشگاه . چه زود گذشت . انگار همین چند روز پیش بود که برای اولین بار سر کلاس ریاضی 1 نشستم و با دوستان جدید آشنا شدم.

حساب کردم که دقیقا 4 ماه و 19 روز از تاریخ فارغ التحصیلیم میگذره.

دلم برای خوابگاه و دانشگاه و دوستام خیلی تنگ شده.

برای حمید شفیعی و کتابهایی که زیرش خط می کشید و حاشیه می نوشت.

برای حمید هادی پور و فیشهای موبایل میلیونیش !!!!!

برای مهدی مهربون و گفتن جمله معروفش : اگه یه مرد (با مرام ) تو این خوابگاه باشه اونم تویی. (البته این جمله رو به همه میگفتا).

برای صادق رحمانی و مشغله های زیادش .

ادامه نوشته

برنامه تبدیل تاریخ میلادی به شمسی

این برنامه با زبان لدر و شبیه ساز Gmwin نوشته شده است.

A سال

B ماه و

C مربوط به روز تاريخ مورد نظز مي باشد.

ميتوانيد اين برنامه را از اينجا دانلود كنيد.

سلام

اگر میخواهید اطلاعاتی از دانشگاه شهید رجایی از زبان دانشجویان

این دانشگاه بدست بیاورید به وبلاگ زیر که مال چند تن از دوستان هست

 مراجعه کنید:

وبلاگ دانشجویی دانشگاه شهید رجایی